کودکی را دیدم که مشغول ساختن بادبادک شد.....
مادر ، گوشه ای بعض کرده و نشسته بود و به آرامی به پهنای صورت طوری که کودک نفهمد اشک میریخت.....
لحظاتی بعد بادبادک کودک تمام میشود ....
روی بادبادک دو شکلک خوشحال و ناراحت کشیده بود....
از مادر خواست کنار شکلک ها بنویسد .....
*بنویس ...........
--چه جیزی ؟؟؟
*بنویس اینجا کنار این نقاشی هام بنویس.....
--حوصله ندارم ....
--حالا بگو چی بنویسم ؟؟؟
*بنویس....
ناراحتی خیلی بده خیلی زیاد...
بخند و همیشه خوشحال باش...
همیشه و همیشه .......
..........................................................................
بیایییم شاد باشیم بخاطر کودکانی که چشمانشان به چشمان ماست........
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته ,
,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1